((زندگی))
زندگی برای تو
سطل آبی ست برسر
که از میان سیلاب به تقلا می گذری
برای نجات زن و فرزند
از چنگال مرگ
یا تکه نانی خشک
به دست کودکت
تا نمیرد از گرسنگی
تنها ارمغان زندگی اش
زندگی برای او
هوای تازه ای که
در سینه می برد
تا ریسمان زندگی اش نگسلد
به گناه زندگی شهری
و زندگی برای دیگری
لحظه های نرم تقدیر است
آنگاه که بی خیال
و پشت کرده به هرچیز
لحظات نرم بی خود بودن را
دانه دانه می شمارد
و زندگی برای دیگری
تارهای ویولون است
و آرشه ای که
گاه گاه برای تصویر ناله ی درون
بر تارهایش می کشد
زندگی...
زندگی اما برای من
قطعه شعریست که
در وصف رنج های بشر می سرایم.
نظرات شما عزیزان: